امروز اولین روز اردیبهشت 95 است و همانطور که شما دوستان عزیز مطلع هستید، نخستین روز اردیبهشت ماه در تقویم ملی ما ایرانیان همزمان با سالروز تولد شیخ اجل سعدی كه بزرگان فرهنگ او را به عنوان استاد سخن میشناسند، روز بزرگداشت سعدی شیرازی نام گرفته است.
سعدی شیرازی، یکی از شاعران توانا و شیرین سخن ایران است و بی تردید بزرگترین شاعری است که بعد از فردوسی آسمان ادب فارسی را با نور خیره کننده اش روشن ساخت. تاریخ ولادت سعدی به قرینه ی سخن او در گلستان در حدود سال 606 هجری است. وی در شیراز و در خاندانی که همه از عالمان دین بودند پا به عرصه هستی نهاد. نامش مُشَرَّف الدین یا مُصلحُ الدین است. پدرش در دستگاه دیوانی اتابک سعد بن زنگی، فرمانروای فارس شاغل بود. هنوز کودک بود که با درگذشت پدر از نوازش دست های مهربان پدرش بی بهره ماند. در دوران کودکی با علاقه زیاد به مکتب میرفت و مقدمات علوم را میآموخت. هنگام نوجوانی به پژوهش و دین و دانش علاقه فراوانی نشان داد.
در سن جوانی به بغداد رفت و در نظامیه که از دانشگاه های مهم علوم دینی آن زمان محسوب می شد به تحصیل پرداخت و از محضر دو استاد بزرگ "ابن جوزی" و "شهاب الدین سُهروردی" بهره ها گرفت. سعدی، در همان ایام جوانی، ضمن فراگیری علوم دینی، به مطالعه تاریخ و سیره نبوی پرداخت و در فن خطابه و موعظه مهارت یافت. سپس راهی یک سفر طولانی شد که نزدیک به سی سال به درازا کشید. وی در این مدت از شهرهای عراق، شام، حجاز، مکه، بیت المقدس، طرابلس و دمشق دیدن کرد. در یکی از این سفرها، در شهر طرابلُس (هم اکنون جزو لبنان است) به دست صلیبیان اسیر شد ...
سفری که سعدی پس از 30 سال دوری از وطن و سیر در آفاق و انفُس و گردش های علمی و معنوی، آغاز کرده بود مقارن سال 655 قمری با بازگشت به شیراز پایان یافت و با مجاور شدن در خانقاه ابوعبدالله بن خفیف حاصل تجربیات و مطالعات خود را به رشته تحریر درآورد.
حاکم فارس در این زمان اتابک ابوبکر بن سعد زنگی بود که برای جلوگیری از هجوم مغولان به فارس به آنان خراج میداد و یک سال بعد به فتح بغداد به دست مغولان به آنان کمک کرد. در دوران ابوبکربن سعدبن زنگی شیراز پناهگاه دانشمندانی شده بود که از دم تیغ تاتار جان سالم بدر برده بودند. در دوران وی سعدی مقامی ارجمند در دربار به دست آورده بود. در آن زمان ولیعهد مظفرالدین ابوبکر به نام سعد بن ابوبکر که تخلص سعدی هم از نام او است به سعدی ارادت بسیار داشت.
سعدی به پاس مهربانیهای شاه سرودن بوستان را در سال 655 شروع نمود. و کتاب را در ده باب به نام اتابک ابوبکر بن سعدبن زنگی در قالب مثنوی سرود. هنوز یک سال از تدوین بوستان نگذشته بود که در بهار سال 656 دومین اثرش گلستان را بنام ولیعهد سعدبن ابوبکربنزنگی نگاشت.
سعدی در آغاز گلستان چنین می گوید:"یک شب تأمل ایام گذشته می کردم و بر عمر تلف کرده تأسف می خوردم و سنگ سراچه دل را به الماس آب دیده می سفتم و این ابیات مناسب حال خود می گفتم:
در اقصای عالم بگشتم بسی
به سر بردم ایام با هر کسی
تمتع به هر گوشه ای یافتم
ز هر خرمنی خوشه ای یافتم
چو پاکان شیراز خاکی نهاد
ندیدم که رحمت بر این خاک باد
تولای مردان این پاک بوم
برانگیختم خاطر از شام و روم
دریغ آمدم زان همه بوستان
تهیدست رفتن سوی دوستان
به دل گفتم از مصر قند آورند
بر دوستان ارمغانی برند
مرا گر تهی بود از قند دست
سخن های شیرین تر از قند هست
نه قندی که مردم به صورت خورند
که ارباب معنی به کاغذ برند
سعدی در دیباچه گلستان با نثر دلنشین و آهنگین خود این گونه به ستایش پروردگار می پردازد:
"منت خدای را عزوجل، که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش مزید نعمت، هر نفسی که فرو می رود مُمِدّ حیات است و چون بر می آید مفرّح ذات؛ پس در هر نفسی دو نعمت موجود است و بر هر نعمتی شکری واجب"
سعدی، در دیباچه گلستان، بعد از ستایش پروردگار از نعمت های او این چنین سخن می گوید:
باران رحمت بی حسابش همه را رسیده
و خوان نعمت بی دریغش همه جا کشیده
سعدی، در کتاب گلستان، در اشعاری زیبا، غنیمت شمردن عمر گرانبها را اینچنین گوشزد می کند:
هر دم از عمر می رود نفسی
چون نگه می کنم نماند بسی
ای که پنجاه رفت و در خوابی
مگر این پنج روزه دریابی
خجل آن کس که رفت و کار نساخت
کوس رحلت زدند و بار نساخت
خواب نوشین بامداد رحیل
باز دارد پیاده را ز سبیل
هر که آمد عمارتی نو ساخت
رفت و منزل به دیگری پرداخت
نیک و بد چون همی بباید مُرد
خُنُک آن کس که گوی نیکی بُرد
برگ عیشی به گور خویش فرست
کس نیارد ز پس، تو پیش فرست
تاریخ اتمام منظومه گلستان را سعدی بدینگونه آورده است:
به روز همایون و سال سعید
به تاریخ فرخ میان دو عید
ز ششصد فزون بود و پنجاه و پنج
که پر دُر شد این نامبردار گنج
سعدی، درباره انگیزه نوشتن کتاب گلستان چنین گفته است. پس از غصه خوردن بر عمرم که بیهوده تلف شده بود، مصلحت چنان دیدم که گوشه گیری انتخاب کنم و دیگر سخن نگویم تا آن که یکی از دوستان قدیم، از در درآمد، هرچه با من شوخی کرد جوابش را ندادم و سر از زانوی تعبّد برنگرفتم، رنجیده نگه کرد و گفت:
کنونت که امکان گفتار هست
بگو ای برادر به لطف و خوشی
که فردا چو پیک اجل در رسد
به حکم ضرورت زبان در کشی
سعدی در خانقاهی که اکنون آرامگاه اوست، زندگی می کرد و سرانجام در همانجا نیز درگذشت. وفات سعدی را در مآخذ گوناگون به سال های 690-691-694 و 695 نوشته اند. خانۀ ابدی سعدی در 4 کیلومتری شمال شرقی شیراز، در دامنه کوه فهندژ، در انتهای خیابان بوستان و در کنار باغ دلگشا است. این مکان در ابتدا خانقاه شیخ بوده که وی اواخر عمرش را در آنجا میگذرانده و سپس در همانجا دفن شده است.
نمایی از آرامگاه استاد سخن، سعدی در شیراز
برای اولین بار در قرن هفتم توسط خواجه شمس الدین محمد صاحبدیوانی وزیر معروف آباقاخان، مقبرهای بر فراز قبر سعدی ساخته شد. در سال ۹۹۸ به حکم یعقوب ذوالقدر، حکمران فارس، خانقاه شیخ ویران گردید و اثری از آن باقی نماند. تا این که در سال ۱۱۸۷ هجری قمری به دستور کریم خان زند، عمارتی ملوکانه از گچ و آجر بر فراز مزار سعدی بنا شد.
نمایی از آرامگاه استاد سخن، سعدی در شیراز
بنای فعلی آرامگاه سعدی از طرف انجمن آثار ملی در سال 1331 هجری شمسی با تلفیقی از معماری قدیم و جدید ایرانی در میان عمارتی هشت ضلعی با سقفی بلند و کاشیکاری ساخته شد. رو به روی این هشتی، ایوان زیبایی است که دری به آرامگاه دارد.
نمایی از آرامگاه استاد سخن، سعدی در شیراز
آثار منظوم و منثور سعدی که بهجا مانده است، عبارتند از: بوستان، گلستان، دیوان اشعار، رسائل نثر، هزلیات. بوستان و گلستان، از شاهکارهای ادب فارسی است که تاکنون کسی نتوانسته همانند آنها کتابی را تألیف کند. شیخ اجل و دو كتاب گلستان و بوستان او در تار و پود اندیشه و فرهنگ ایرانیان رسوخ كرده است و با سپری شدن قرنها از وفات وی همچنان به عنوان شخصیت تاثیرگذار بر شعر و ادبیات فارسی مطرح است.
از این رو سعدی نه تنها در شیراز و نه تنها در كشور خود بلكه در همه جهان نامی آشنا و شناخته شده است به طوری كه از میان بزرگان ادب، تنها شعر او است كه بر سردر مقر سازمان ملل در نیویورك نوشته شده است. یکی از اشعار سعدی، که شهرتی جهانی یافته است، شعری زیباست که هم اینک بر سر در سازمان ملل، خودنمایی می کند تا همه جهانیان را به تفکری ژرف وا دارد.
بنی آدم اعضای یک پیکرند
که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
تو کز محنت دیگران بی غمی
نشاید که نامت نهند آدمی
سعدی (علیه الرحمه) مضمون این شعر زیبا را از پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) گرفته است که فرموده اند:
"مردم مانند یک پیکرند چون عضوی بیمار گردد و ناله کند همه پیکر مانند آن به بیداری و تب مبتلا می گردند"
تصویری از داخل آرامگاه سعدی شیرازی
در هر حال از سعدی باید به عنوان جان مایه فرهنگ ایرانی و حرمت قلم یاد كرد، بیشك سعدی از پیشگامان عرصهای است كه اینك پس از گذشت قرن ها رهروان بیشماری یافته است. در طول قرنهای گذشته در ایران و خارج از ایران كسانی كه زبان و ادب فارسی آموختهاند، همگی از بركت وجود سعدی و آثار گرانبهای وی چون گلستان بوده است و این ارزشها است كه پاسداشت نام و یاد سعدی را پیش از پیش ضروری ساخته است.
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0